احمد مسجدجامعي يك‌بار در جمع دولت، رييس وقت بانك مركزي دكترشيباني با ذوق و شوق بسيار به سويم آمد. او درباره فيلمي از مجيد مجيدي پرس‌وجو مي‌كرد و دنبال اطلاعات بود. طبيعي بود كه بپرسم، رييس بانك مركزي چرا بايد چنين پرسش‌هايي داشته باشد، اما منتظر نماند و خودش گفت كه در اجلاس روساي بانك‌هاي مركزي جهان چند نفر از مقام‌هاي اقتصادي كشورها به او مراجعه كرده و موفقيت سينماي ايران را تبريك گفته‌اند. شب قبل فيلم برگزيده‌اي از مجيد مجيدي در مهم‌ترين شبكه‌هاي تلويزيوني كشور ميزبان به نمايش درآمده بود. گروهي در كشورمان موفقيت‌هاي هنر ايراني را در جهان به نگاه سياسي نسبت مي‌دهند و معتقدند كه اين آثار به دليل ارايه چهره سياه از ايران جايزه مي‌گيرند. اين نگرش كم و بيش در همه دوره‌ها هواداراني داشته است، اما به نظر مي‌رسد كساني كه چنين نگاهي را ترويج مي‌كنند نسبت چنداني با هنر ندارند و اعتماد و شناخت‌شان از فرهنگ و هنر ايران بسيار اندك است. چند سال پيش به مناسبت 25 سالگي انقلاب اسلامي مي‌خواستيم از هنرمندان برگزيده‌اي كه بيش‌ترين موفقيت‌ها را داشته‌اند، تقدير كنيم. دو نفر بيشترين جوايز را از جشنواره‌هاي جهاني گرفته بودند: عباس كيارستمي و مجيد مجيدي. مجيدي بيشترين جوايز داخلي را نيز از آن خود كرده بود. جدا از اينكه چنين نسبت‌هايي را به چنين شخصيت‌هايي نمي‌توان داد، اين پرسش را نيز مي‌توان مطرح كرد كه چگونه ممكن است كساني كه جوايز ملي‌شان نيز اينقدر بالاست، در جشنواره‌هاي خارجي به دليل سياه‌نمايي جايزه گرفته باشند؟ در سال‌هاي اخير اين نگاه كمابيش اصلاح و از جهاتي منزوي شده است. واكنش عمومي به موفقيت اخير فيلم اصغر فرهادي نشان داد كساني كه موفقيت هنر ايراني در دنيا را به حساب سياه‌نمايي مي‌گذارند، اندكند. البته برخورد هنرمندان ايراني در واكنش به موفقيت‌شان نيز در اين امر تاثير زيادي دارد. هنرمندان ايراني به‌رغم اينكه با محدوديت‌هاي زيادي روبه‌رو هستند، وقتي در چنين جايگاهي قرار مي‌گيرند، خود را در نقش سفيران ملت مي‌بينند. آن چند جمله كوتاه اصغر فرهادي هنگام گرفتن جايزه اسکار، در زمانه‌اي كه عده‌اي بر طبل جنگ مي‌كوبند، در اصلاح تصوير ايرانيان به مراتب از بسياري اقدامات سياسي و ديپلماتيك موثرتر و كارسازتر بود. نكته جالب درباره فيلم «جدايي نادر از سيمين» اين است كه اين فيلم نه تنها در ايران با استقبال مردم و حتي جشنواره‌هاي دولتي و غيردولتي روبه‌رو شد كه در جهان نيز با استقبال مردمي مواجه گرديد. اين فيلم پيش از اينكه در جشنواره‌ها كشف و ديده شود، در سينماهاي كشورهاي مختلف تماشاگران فراواني يافت. جالب است عده‌اي كه در ماجراي «اشغال وال‌استريت» از صداي مردم حرف مي‌زنند، اين همه تماشاگري را كه فيلم «جدايي نادر از سيمين» را پسنديده‌اند، مردم نمي‌دانند و آن را به سياست نسبت مي‌دهند. اگر مردم جهان بيش از حكومت‌هايشان براي ما اهميت داشته باشند، قطعا موفقيت‌هايي از اين دست نيز برايمان ارزش و اعتبار بيشتري خواهد يافت. پيش از اين در عرصه هنرهاي ديگر نيز موفقيت‌هايي نصيب ايرانيان شده است. در هنرهاي تجسمي يا تئاتر نيز هنرمندان ايراني به موفقيت‌هايي دست يافته‌اند. اين هنرمندان در واقع بيشتر كوتاهي‌هاي مسوولان را در اين زمينه جبران كرده‌اند. به‌رغم تفاوت دولت‌ها، حضور در عرصه‌هاي جهاني كمابيش يكي از دغدغه‌هاي مديريت‌هاي فرهنگي در دوره‌هاي مختلف بوده است. حضور در اين عرصه‌ها به اشكال مختلفي براي فرهنگ و هنر ايران ممكن است؛ مشاركت در عرصه مديريت سازمان‌هاي جهاني، مانند يونسكو، آيسسكو و كنفرانس اسلامي و... حضور موثر در جشنواره‌ها و نمايشگاه‌هاي جهاني و شركت در بازار فرهنگ و هنر كه در سطح جهاني شتابي فزاينده گرفته و مي‌رود، از بازيگران اول صحنه تجارت جهان شود. بسياري از سياست‌ها و راهكارهاي اين مهم در سند برنامه چهارم توسعه فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي گنجانده شده است، هرچند كمتر به اجراي آن انديشيده‌اند. افزون بر همه اينها بايد توان و ظرفيت تعامل، گفت‌وگو و مبادله داشته باشيم. بخشي از ظرفيت گفت‌وگو، تعامل و مبادله به توانايي ما در توليد آثار هنري ارزشمند و مورد توجه برمي‌گردد، اما بخشي از آن منوط است به اصلاح نگرش و درك ما نسبت به هنر، شناخت‌مان از هنر تنومند و پرشاخ‌وبرگ ايران زمين و همچنين شناخت‌مان از روابط جهاني، تا بتوانيم با حضور در ايوان و پيشخوان فرهنگ و هنر جهان نقش‌آفريني داشته باشيم. ايران به دليل قرار گرفتن در موقعيت ممتاز و ويژه‌اي كه از آن مي‌توانيم به چهار راه تمدن‌ها ياد كنيم در شرايط و احوالي است كه محل تلاقي چند تمدن مهم جهاني است. قرار گرفتن در چنين موقعيتي خودبه‌خود امكاني را در اختيارمان قرار مي‌دهد كه شايد در نگاه نخست بر ما آشكار نباشد، اما بسيار تاثيرگذار است. ماهاتير محمد معمار مالزي جديد در جلسه‌اي مي‌گفت: «ايران مي‌تواند نقش، جايگاه و اهميتي كه در جاده ابريشم تاريخي داشت در جاده ابريشم جديد كه مبتني بر فرهنگ و فناوري اطلاعات است، داشته باشد» تجربه‌ها نشان داده است كه ما هرجا با تكيه بر اين ظرفيت‌ها و سرمايه‌هاي انساني‌ها به عرصه آمده‌ايم، موفقيت‌ها كسب كرده‌ايم. براي موفقيت نيازي به هزينه‌هاي هنگفت نيست. بسياري از آثاري كه موفق شده‌اند، اتفاقا آثاري هستند كه در چارچوب سرمايه‌گذاري‌هاي معمولي داخل كشور و با تكيه بر همين عوامل، سامان‌گرفته‌اند. به هر حال ما نسبت به بسياري از كشورهاي جهان مزيت‌هایی داريم كه به‌رغم محدوديت‌ها و موانع، ما را در نقش‌آفريني در فرهنگ جهان ياري مي‌كند. اين مزيت‌هاي نسبي آگاهانه يا ناخودآگاه در توليد و آفرينش هنري ما نقش دارد. «تئو آنجلو پولوس» كارگردان بزرگ يونان كه چندي پيش درگذشت، سال‌هاي پيش به ايران سفر كرد، ديداري با او داشتم. او در اين ديدار موفقيت سينماي ايران را به پشتوانه تاريخي فرهنگ و هنر شكوهمند اين سرزمين مرتبط مي‌دانست. با نگاهي به فيلم‌هاي ايراني، شايد در نگاه اول چندان با حرف او موافق نباشيم، اما اگر دقيق‌تر فكر كنيم، آيا جايگاه فعلي ما، طرز فكر امروز ما و نگاه ما به انسان، اخلاق و جهان بدون گذشته‌اي كه از سر گذرانده‌ايم، مي‌توانست شكل بگيرد؟